شیپوری به نام “استان اورمیه” : فعالان کورد پشت به قاضی محمد و رو به روحانی !
(در پاسخ به مقالهای در ایران گلوبال : فعالان آذری رو به دشمن و پشت به میهن)
چند روز پیش از هادی صوفی زاده مطلبی را درسایت ایران گلوبال با عنوان ”فعالان آذری رو به دشمن و پشت به میهن“ خواندم که حقیقتا مرا بهت زده بر جا میخکوب کرد. (پاورقی شماره هفت در پایین)
این نوشته پاسخ به یک راسیست نیست. راسیستها جواب لازم ندارند و بشریت دهها سال است بعد از هیتلر با نوشتن منشور حقوق بشر و ملل جواب آنها را داده است. اما از راسیستها در صورت لوزم چون مثال و چون سمبلها نام برده میشود برای شناساندن و آموزش مفهوم راسیسم. هدف از نوشته کمک به کسانی است که افکاری مغشوش مشابه او در مورد تاریخ، مللتها و دولتهاو …دارند . هدف یاری به آنها است قبل از اینکه چون او در قعر منجلاب نژاد پرستی غرق شوند. هادی صوفی زاده در این نوشته به قدری در معیارهای انسانی تنزل کرده است که حتا تذکر اقای کیانوش توکلی را هم پس زده و چهره کریهی از خود چون یک نژاد پرست ناب به نمایش گذاشته است : ”انچە در مورد تاریخ و پیشینە تورکان عثمانی امدە نژاد من در اوردی نیست و از زبان دیگر ملل بودە است“. در راسیست بودن هادی صوفی زاده اگر کسی بعد از این نوشته او شکی دارد ، یا وجدان ندارد یا تعریف راسیسم را نمیداند . صوفی زاده یک راسیست ناب است.
————————————————————————————————–
اصل قضیه چیست ؟
چند هفتهای است که در رسانههای مختلف میخوانیم و میبینیم که عدهای و یا شخصیتهایی از حرکت ملی مدنی آذربایجان در“ بیدار باش“ به احزاب مختلف کوردی , از جمله حزب دمکرات کردستان ایران , مرتبا گوشزد میکنند که با مطرح کردن ادعاهای ارضی توسعه طلبانه و تغییر خود سرانه نام استانهای آذربایجان و منصوب کردن این نامهای اختراعی در رسانهشان به ” شرق کردستان ” چون استان چهارم یا پنجم یا ششم کردستان ، دانسته یا ندانسته در خدمت اهداف رژیم جمهوری اسلامی عمل میکنند. ناگفته نماند که رسانهای کردن این مسئله به شکل مقالات هشدار دهنده در سایت احزابی چون اتحاد دمکراتیک اذربایجان – بیرلیک در واقع بعد از تلاشهای بسیار برای ارتباط مستقیم با احزاب کردی و مسئولین آنها ، از جمله ملاقاتهای کریدوری در جریان کنفرانسهای اپوزیسیون و نشستهای گوناگون تشکیل یافته از ملل مختلف به بهانههای مختلف در نقاط مختلف آغاز شد . یعنی بعد از آن که در وهله اول تلاش شد که این مساله در گفتگوهای بین حزبی حل شود و علت بازتولید مداوم این اخبار و ادعاهای ارضی تحریک کننده که هیچ آثری جز عامل ترمز کننده به اتحاد بین دو ملت و همگامی آنها در راستای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی ندارد پرسیده و در باره آن چاره جویی شود. علت اصلی که ضرورت تلاش برای گفتگوهای دوستانه راپیش آورده بود صد البته انتقال دادن عکسالعمل تبلیغات رسانهای کوردی در الحاق سرزمینهایی که , به ادعای خود آنها , هم ملت کرد و هم ملت ترک در آن ساکن است به نقشه کردستان، و درگیر کردن ترکها در جنگ روانی که با نشان دادن همین نقشهها در مدیا که از اهداف و نیات زیاده طلبانه خبر میدهد، و کلا بازتاب این تبلیغات خطرناک در ذهن و عمل ترکها در این لحظه حساس زمانی بود که نیاز به اتحاد مللتها بیش از هر زمان دیگری در پیکار علیه رژیم جمهوری اسلامی مهم و تعیین کننده است.
تلاش بر این بود که دو نکته اصلی گوشزد شود :
۱. این تبلیغات و این ادعاها خواهی نخواهی انرژی حرکت ملی آذربایجان را که از ترکها آن هم از سراسر ایران تشکیل یافته, طبیعتا به سوی خود جلب میکند و از تمرکز بر مبارزه واحد علیه رژیم جمهوری اسلامی وا میدارد .
۲. پر واضح است که این تبلیغات رسانهای دلگرمی برای تداوم همکاری با این احزاب کرد که پا به پای دیگر ملتها در اعتلافها و همبستگیهای گوناگون در همکاری با ترکها هستند را میکاهد و به شکلی قابل توجه ایجاد دلسردی و خلل مینماید.
اما دریغ ! انگار هر چه بیشتر تذکر داده شد ، کمتر شنیده شد. فقط یک اعتراف صمیمانه که از گفتگوها ی کریدوری بیرون آمد که حأیز اهمیت است و آن این که در حین گفتگویی در حاشیه کنفرانسی در آلمان، یکی از مخاطبان ما از حزب دمکرات کردستان ایران گفت که اساسا این ایده ( فرضیه استان اورمیه) از آنجا بیرون آمد که حزب رقیبی با مطرح کردن این شعار پایگاه توده ی خوبی کسب کرده بود ! این به آن معنی است که استفاده از احساسات خاک پرستانه و میهن پرستانه با فروش این ایدههای خانمان برانداز ظاهرا بیشتر مصرف داخلی دارد. ما تلاش نمودیم انعکاس خارجی آن و نتایج مصیبت بار آن را که در درجه اول متوجه همین خاک پرستان و یا بهتر بگوییم ”خاک دگر ی پرستان ” است نشان دهیم که با سبک سنگین کردن ضایعات دراز مدت آن شاید عقل سالمی از مصرف داخلی “ماده مخدر ” اجتناب کند.
ناگفته پیداست وظیفه یک حزب جدی و مسئولیت پذیر است که مساله هایی حساس را چون موضوع ادعاهای ارضی به دست گیرد و در مورد آن تعیین موضع کند.
قبلا در تاریخ ۱۱. مارس. ۲۰۱۹ بیانیه شماره ۱ از طرف اتحاد دمکراتیک آذربایجان تحت عنوان ” ادعاهای ارضی ضرورت حیاتی اتحاد ملل تحت ستم را مخدوش میکند” صادر شده بود. ( ۱)
این بار تلاش شد در وهله اول با انگشت گذاری به اخبار مشخص و مقالات معلومی که مدام به خصوص در سایت حزب دمکرات کردستان ایران منتشر میشود مناظرهای در حد رسانه جهت استفاده و بحث در میان افکار عمومی گذاشته شود.زیرا این غول بیشاخ و دم از چراغ بیرون آمده و گنده تر از آن است که زیر لحاف پنهان شود . راهی جز این نمیماند که با عقلآنیتی که از طرف روشنفکران و سیاسیون در اپوزیسیون انتظار میرود تلاش شود از گرادنندگان این چراغ جادویی بخواهند که این غول را به چراغ باز گردانند چون تولید و کنترل آن با آنها است ! این بهترین سناریو برای هر دو طرف و حتا برای تمام ملتها و شهروندان تحت ستم ایران است. نگارنده از وصف سناریو دیگر در صورت امتناع از همکاری احزاب کرد در باز پس گرفتن تبلیغاتشان اجتناب میکنم چون تصور آن بر هر کسی در این کشور ممکن است و تجربههای تاریخی هم به اندازه کافی آرشیو شدهاند .
در این رابطه سه مقاله از فعالان ملی سیاسی آذربایجان آقایان یونس شاملی و دکتر ضیائ صدرلاشرافی نیز به رشته تحریر درامد (۴ ,۲،۳) و از این احزاب با نیت انتقاد دوستانه خواسته شد که با این تبلیغات بسیار خطرناک به همگامی خود با جمهوری اسلامی واقف باشند و از نتایج خانمان سوز آن با الهام از تجربههای تاریخی پرهیز کنند.اما چه میتوان گفت که پاسخ به این مراجعات رسانهای نیز مایوس کننده بود آنجا که با امضای کریم پرویزی زیر مقالهای در تاریخ ۳۱ اردیبهشت به نام ”مساله خاک ” به صورت واضح جوابی رد کننده و اصرار کننده آمد .(۵)
کریم پرویزی مقاله را با تصویر پرچم این حزب ، که پرچم اقلیم کردستان و پیداست کل کردستان هم میباشد و از استان ایلام تأ کردستان و از آنجا تأ تمام استان آذربایجان غربی را تحت پوشش خود گرفته است , مزیین کرده است و خواندن خود نوشته که آن هم کلی گویی و به نعل و میخ زدن است را غیر ضروری میکند.
در حال حاضر پرچم جمهوری اسلامی به روی تمام این استانهای نام برده و در کل ایران چون پرچمی واحد کشیده شده است . این ”روپوش“ که از طرف حزب دمکرات کردستان ایران به روی سرزمینهای دیگران کشیده میشود روپوش دومی است که هنوز روپوش اولی از تنمان بیرون نشده است. در این مورد در بخشی دیگر تحت نام ” این همه عجله برای ثبت “استان اورمیه” در اذهان ناشی از کدام تردید است ” خواهم پرداخت . با این مقاله امیدها به باد رفت .معلوم شد هر چه طرف ما در جهت هشدار و جلب توجه تلاش میکند ، حزب دمکرات کردستان ایران در پا فشاری مستمرتر و لجوج تر میگردد.
بعد از این جریانات و انعکاس آن در محافل رسانه مرکز و پیرامون بود که اخیرا عدهای از فعالان ترک در آذربایجان نیز بیانیه ای مبسوط در این زمینه منتشر کرده اندکه نگارنده نیز علیرغم داشتن انتقادی به بخشهای مهمی از آن , با تمرکز به نکات مثبت بسیاری که در آن دید، همچنین بر اساس یک برآورد کلی آن را در راستای یک اقدام بجای وجدانی – انسانی و ادای دین نسبت به احساس مسئولیت تاریخی امضا نموده است.(۶)
تأ کنون دو نوشته انتقادی از طرف دوستان ترک به این بیاننامه آمده است که تلاش برای انگشت گذاشتن به مذاکرات و نوشته جات دوستانه دارد. پیداست که این دوستان از روندی که در طول این سالهای اخیر پیموده شده است بیخبر هستند و حتا از مقالات و ترکشهای ” استان اورمیه” ای کردها ، که یک دم امان نمیدهد، خبر ندارند. وألا مساله را این قدر یک طرفه نمیدیدند که آغاز گر این کشمکشها را که مخترعین عجول تئوری “استان اورمیه” هستندکنار نهاده و هشدار دهندگان در مورد نتایج این تئوری را به اتش گرفته اند. پیداست این دوستان گمان میکنند که فردی خبری از یکی از ارقام کرونا در استان خیالی اورمیه خوانده و و بلافاصله در مورد آن بیان نامه داده است ! باید بگویم این ساده نگاری باید حاصل بی اطلاعی دوستان گرامی باشد که کمی از گود کنار افتاده اند و یا زاویه دید اجازه دیدن واقعیت هولناکی که بعد از انداختن ” بمب استان اورمیه ” در حال شکل گرفتن است , و چون آهنربایی نیروی جوانان و مبارزان ترک را در این خطه , که باید به سوی دشمن مشترک یعنی رژیم ایران هدف گیری شود ، به سوی خود در حال کشیدن است را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند. این واقعیت سوای از آن است که کسی در اینمورد بنویسد یا ننویسد. این روند چون “اتمی شدن جمهوری اسلامی” , بیرون از دخالت و کنترل ما و شما , در حال شکل گیری است !
اسفبارترین نوشتهای که گویا چون انتقادی بر این بیان نامه آمد از فردی کرد تبار به نام هادی صوفی زاده ،از حالا به بعد با ه. ص اشاره خواهد شد، بود که هفته پیش در ایران گلوبال و بعدها در چندی سایت کوردی به چاپ رسید و همه را بهت زده بر جا میخکوب کرد.
از اعترافات راسیستی ناب ه. ص که بگذریم ، بیپایه بودن ادعاهایی هم که اینجا و آنجا آورده است نیازی به جستجو و برهان ندارد . احوال ه. ص به قدری به هم ریخته است که یک ادعای خود را در جایی از این نوشته , در جمله بعدی با ادعایی کاملا متضاد در همین نوشته نقض کرده است و این تناقض گویی در کل نوشته بارها ادامه یافته است و تکرار شده است. ه. ص در جاهای مختلفی از نوشته دست کارشناسان علوم جامعه شناسی و علوم انسانی را چنان از پشت بسته و تعریفهایی بر شاخصهای ملت و نام ملت و نام سرزمین مادری و ..داده است که که زبان از ” ستایش” آن قاصر است !
فحش هایی که در نوشته آمده است را با امانت داری تمام به خود او باز گردانیم و به ادعاهایی دیگر در نوشته بپردازیم:
——————————————————————————————-
بلاخره ترک یا آذری ؟
ه. ص چون فروشنده ای حرفه ای زبان چرب خود را به کار میگیرد که از هزار و یک حسن ” آذری ” شدن در مقابل هزار لعن و نفرینی که ” تورک” شدن با خود دارد دفاع کند و به شکلی ترکها را اقناع کند که به صرف آنها است که ” آذری” باشند تا ترک . او در این راه به شیوه هایی زنگ زده و رنگ باخته دست میزد اما استعداد ذاتی او در این کار آنجا پدیدار میشود که لخت و عریان چهره کریه راسیستی خود را نشان داده و از “ شرمساری“متعلق بودن به ملتی که او ”ترکان عثمانی“ مینامد چون یک راسیست ناب داد سخن میدهد و حتا برای اثبات این ادعای شرم آور خود به نقل قول از دیگران، یعنی امثال خود، میپردازد !
همین بس که بگوییم خود ه. ص هم که این دروغ را با تلاشی عاجزانه از ته قلب میخواهد بفروشد , به قدری به آن تردید دارد که در طول تمام نوشته در انتخاب نام ما چون پاندولی سرگردان در نوسان است و ما در این پریشان نامه او گاهی ” آذریها ” و گاهی ” ترک ها” هستیم.
بگذریم که ه. ص از طرفی با بیادبی که در سراسر نوشته هویدا است به شعور ملتی که تقریبا نصف جمعیت کشور را تشکیل میدهد توهین کرده و خود را به ناشنوایی میزند که گویا فریاد ” هارای هرای من ترکم ” آنها را نشنیده است , واز طرفی دیگر وکالت یک ملت را میکند ومعلوم نیست با چه اجازه ای به انتخاب نامی بر آنها برمیخیزد , اما برای من جالبترینها در این قسمت نکات زیر میباشد :
۱. ه. ص زمین و آسمان را شاهد میاورد که : “…عبداللە مستوفی استاندار وقت تبریز در سر کار خود و در بازدید از شهر مردم را تورک خر صدا میزد. همین روشهای تحقیرامیز سبب شدە تا بسیاری از تورکها کە وارد زندگی مدرن شدەاند از هویت خود شرم کنند و اذری بودن خود را انکار کنند…” (پایان نقل قول). باید گفت که در این انشای دبستانی چیزی که سوال در ذهن هر کودک دبستانی را هم برمیانگیزد این است که اگر مردم در تبریز با سیاست ” خر خواندن ترک ها” تحقیر و به حاشیه رانده شدهاند ، منطق میگوید که باید از ترک بودن خود شرم کنند آخر دیگر چرا از ” آذری” بودن خود شرمسار شدهاند؟ این مضحک ترین بخش پریشان گویی نویسنده است در مغلطه کلمات ترک و آذری ، اما هنوز هولناکترین بخش آن نیست .
۲.در همین پارگراف ه. ص حتا به خواننده درس جامعه شناسی میدهد که “سرزمین هر ملتی شناسنامە و هویت مردمان ان دیار هست. مثلا، روسیە سرزمین روسها و زبان روسی هستە اصلی هویت انان است. فرانسە سرزمین فرانسویها و زبان فرانسوی هویت و شناسنامە انان است. جمهوری اذربایجان ( اذربایجان شمالی ) سرزمین بخشی از اذریها و زبان اذری شناسنامە انان است…”(پایان نقل قول) . در اینجا هر خواننده دبستانی مقاله هم انگشت بر دهان میپرسد که اخر اگر به فرض این فرضیه را درست بنامیم (که درست نیست و حکایت از فقدان دانش سیاسی – اجتمایی نویسنده دارد)، پس چطور ” آذربایجان غربی ” که قرنها است ” آذربایجان ” نام دارد، امروز به ” آذریها ” نه , بلکه در رویاهای ه. ص به کردستان تعلق دارد؟ در کدام برهه از تاریخ اینجا نامش “کردستان“ بوده است؟
واقعیت چیست ؟ ه. ص در این گفته طوطی وار سیاست استالینیستی دوران بعد از سالهای ۱۹۳۶ را تبلیغ میکند که از این تاریخ به بعد با شیوه زیرکانه تلاش شد که برای جدا کردن حساب ساکنان ترک قفقاز از بقیه نقاط ترک نشین دنیا , بخصوص ترکان آنادولی , از نام سرزمینی آنها ملت سازی و زبان سازی کنند. سیاستی که ه. ص هم بسیار طرفداران است و حتا هر بار نام“ ترکان عثمانی“ را می آورد چنان برانگیخته میشود که چون استالین بی اختیار حتما در ” پست بودن ” آنها پیشوند و پسوندهایی آکنده از فحش و بد و بیرا نثار میکند ! راسیسم آشکار در تار و پود ه. ص چنان او را کور کرده است که او حتا حساب یک امپراطوری به نام “امپراطوری عثمانی” , که یک سیستم اداره پادشاهی سرزمینی پهناور در قرنها پیش بود , را نمیتواند از حساب یک ملت ، ملت ترک ( که او ” ترک عثمانی” میخواند و در ترکیه کنونی ساکن است) جدا کند. به این مساله باز بر میخوریم آنجا که ه. ص نمیتواند ترک تبارهای در خدمت سیستم جمهوری اسلامی را از فعالان ترک و حتا مردم عآدی ترک که درست به اندازه ه. ص از حقوق جمعی خود چون داشتن مدرسه و حقوق انسانی در سرزمین خود محروم هست و هنگام طلب آن به زندان و شکنجه محکوم است، تمیز دهد!
همین چند روز پیش یکی از فعالان به نام ترک در آذربایجان به ۱۵ سال زندان و حبس تبعیدی محکوم شد ! ه. ص آن قدر از نزدیک بینی مفرط رنج میبرد که گمان میکند که ”ترکهای“ در حاکمیت برای ترکها مدرسه و فرهنگ سرا ساخته اند اما کردها را از آن محروم نگاه داشته اند ! ه. ص نمیتواند بفهمد علت حبس این فعالان ترک که برای طلب مدرسه ترکی به ۱۵ سال زندان محکوم شده اند , چیست اگر آنها با نظام جهوری اسلامی در ” ماه عسل” بوده اند . عسل این ماه کجاست که ما نه میبینیم و نه میچشیم بلکه بر عکس در زندانهای رژیم آب خنک آن را میخوریم؟؟
واقعیت اینچنین است علیرغم آرشیوهای موجود در کتابخانهها, موزهها , آکادمی علوم آذربایجان و حتا کتابهای درسی در دوران قبل از سالهای ۱۹۳۶ که به وفورو کلمه ترک در کتابها و در“ ادبیات ترکی ” و“ گرامر زبان ترکی“ و ”لغتنامههای روسی – تورکی“ و… یافت میشود، کم کم با اتخاذ این سیاست موزیانه دادن هویت ”آذربایجانی“ و زبان ”آذربایجان جا“(یا مخفف آن زبان و ملیت ” آذری” پهلویها ) به جای ترکی ، وحشت استالین در اتحاد احتمالی قفقاز در آینده با دیگر دولتهای ترک در منطقه را به خیال خود کاهش دهند.
بسیار مفید است که بدانیم همین سیاست را با ساکنان مولدوی که نام سرزمین مادری ملتی با تبار ”رومین“ و زبان ”رومین“ است و همجوار با رومانی که همین ملت در آنسوی مرز مشترک است , آورده بودند . پارلمان مولدوی در سال ۱۹۹۴ با تصویب لایحه ای بسیار تاریخی این نام را لغو و نام ملت خود ”رومین“ و زبان آنها زبان ”رومین“ را به آنها باز گرداند , در حالی که نام سرزمین مادری همچنان ”مولدوی“ است.
در اینجا سوال جالبی به ذهنم آمد که شاید دوستان هم به آن فکر میکنند و آن این که چرا بازگرداندن نام ملی ترک و زبان ترکی که بعد از سال ۱۹۳۶ تغییر یافته است، بعد از استقلال آذربایجان چون مولدوی به نام اصلی باز نگشته است ؟ جواب این است که در دوره کوتاه ” ابوالفضل الچی بی“ این تغییر در قانون اساسی در نام زبان و ملیت “ ترک ” داده شد اما بعد از او خاندان علیف دوباره آن را تغییر دادند. باید به تشبهات دلایلی کی حیدر علیف در کمیته برسی این مساله جلوی ادیبان و زبان شناسان و شاعران میگذارد با آن چه ه.ص در اینجا میگوید نگاه کنید! شگفت انگیز است ! انگار ه.ص ترکی بلد است و فیلم علیف در این ویدئو را خوب دیده و از بر کرده است و اینجا تکرار میکند!… راستی کرد بودن علیف را هم از اقای صوفی زاده شنیدم !…عجب! آیا همین میتواند گویای لنگیدن بسیاری مسائل اکتول در این کشور از جمله همین مساله نام زبان و پایان دادن به اشغال قره باغ باشد ؟! (۸)
از طرفی ه.ص نمیتواند , چون علیف که نتوانست ، توضیح دهد چگونه ”نام سرزمین مادری نام ملی است“ آنجا که ما ۲۲ دول عربی داریم از لبنان ، مصر، بحرین، اردن، لیبی،… جهان عرب یا کشورهای عربی یا ایالتهای عرب شامل ۲۲ کشور عربی (۱۰ کشور آفریقایی و ۱۲ کشور آسیایی) که عضو ”اتحادیه کشورهای عرب“ هستند, چطور پس همه عرب هستند و زبانشان عربی است ؟
ه.ص حتا نمیداند که این دولتها با این که در ” اتحادیه کشورهای عرب ” در بسیاری مسائل هم پیمان هستند و متفق عمل میکنند،اما ممکن است در برخی مسائل دیگر اختلاف نظر داشته باشند از جمله در موضوع اشغال سرزمینهای فلسطینی که برخی از آنها نزدیک و موازی غرب, و بعضی کاملا در کنار حرکت آزادی بخش ملی فلسطین هستند.
همین طور است امروز و دیروز کشورها و دولتهای ترک که حتا در تاریخ با هم جنگیده اند و امروز هم بر سر بسیاری موضع گیریها , که ه.ص خود آن را بر میشمرد اما علت آنها را درک نمیکند، ممکن است در کنار حرکت آزادی بخش و مدنی ترکها در ایران نباشند و حتا بنا به مصالح خود مخالف آن باشند. ه.ص مثلا نمیتواند بفهمد که چرا همین ”دولت فدرال کردستان“ هم چند ماه پیش یک فعال سیاسی کورد را که به آنجا پناهنده بود دستگیر و به ایران تحویل داد که اعدام شد.
کوته بینی ه.ص در تحلیل منافع ” دولت- ملتها “ی شناخته شده در سازمان ملل و رابطه آنها با ملتهای در حال مبارزه برای حقوق ملی دمکراتیک اجازه دیدن جنگل را بین درختان به او نمیدهد و او از تحلیل سیاسی در اینمورد عاجز است. بیسوادی او به اندازهای است که گمان میکند که این دسیسه رژیم جمهوری اسلامی است که میخواهد ترکهای ایران را از جمهوری آذربایجان , که گویا مدافع حقیقی آنها است , دور کند و به ترکیه نزدیک کند که مدافع آنها نیست , با این که هیچ دلیلی برای اثبات این یا آن ادعا هم ندارد جز نفرتی کور از ملتی که او “ترکان عثمانی” نام میدهد. او معلوم نمیکند که این ملت ”ترک عثمانی“ همه نماینده ” دولت عثمانی” بودند یا نماینده”دولت جمهوری ترکیه ” …هستند یا بر عکس این ملت با اکثریت نزدیک به ۵۰ درصد خود حتا در کنار احزاب مخالف دولت کنونی جمهوری ترکیه است ! اما کور رنگی ه .ص ناشی از نفرت و نژاد پرستی آنتی ترکی ، قدرت چنین تمایزی را از او گرفته و او این چنین به پرت و پلا گویی پرداخته است.
کوتاه سخن ه.ص تئوریهای پهلوی، استالین و کسروی را عاریه گرفته بدون داشتن قدرت سنجش میزان درستی و نادرستی آنها ، طوطی وار تکرار میکند. ترکها از چین تا بالکان در مناطق مختلفی پراکنده هستند و نامهای مختلفی بر سرزمینهایشان دارند که آذربایجان فقط نام یکی از آنها است, اما همه ترک هستند و زبانشان ترکی است. برای آنها که مشکل دارند این حقیقت را قبول کنند ، یاد آوردن وجود ۲۲ کشور عربی با نامهای سرزمینی مختلف اما زبان و ملیت متحد عربی مفید است.
۳. مهیبترین بخش این مبحث “آذری و ترک” آنجاست که ه.ص نهایتا عنان و کنترل از کف داده افکار نژاد پرستانه و ضد انسانی خود را علیه خلق تورک ، در هر کجای دنیا که باشند، به شکلی عریان با دست چینی از ” ضرب المثلهای آنتی ترک” که در بین ”خلقهای دیگر“ (بخوانید نمایندگانی راسیست در بین دیگر خلقها از جنس خود ه.ص ) یافت میشود را به میدان میاورد …:” در وصف کارنامە سیاە تورکان عثمانی شنیدەهای حقیقی از زبان دیگر ملتها زیاد هست…“ “(پایان نقل قول) و در نهایت بهت زدگی به ملت ترک توصیه میکنند که :
ببینید ! اگر بگوید ترک هستید ، مشمول این ضرب المثلهای آنتی ترک هستید. توصیه این است که آذری باشید که شرمسار نباشید که ترک بودن برابر با شرمساری است!
بیانیه عدهای از ترکها و فعالین آذربایجان در مورد خط و مشی یک حزب یا احزابی بود و نادرستی شیوهای را نقد میکرد و صد البته که مخاطب آن هیچ ملتی ، از جمله ملت کورد نبود و در آن کلمهای توهین آمیز علیه کسی نمیابیم. اما ه.ص در جوابیه خود ملتی را گاهی در داخل ایران گاهی خارج از مرزهای آن در کشورهای همسایه به ناسزا گرفته است آن هم از نوع پست و راسیستی آن که بهت انگیز است ! ” …در وصف کارنامە سیاە تورکان عثمانی شنیدەهای حقیقی از زبان دیگر ملتها زیاد هست. ارمنیها می گویند ” اگر تورکها کسی برای کشتن نیابند پدر خود را می کشند “، اکراینی ها می گویند ” نە مرغ پرندە هست نە تورک انسان “، بلغاریها، ” پای تورکها بە هرجا افتاد انجا هرگز سبز نمیشود “. رومانیها می گویند ” هرگاە خروس تخم گذاشث تورک هم ادم میشوند” . یونانی ها ” اگر تورکها از اشتی حرف زدند بدان کە جنگ در سر دارند “. روسها. ” اگر سرزدە مهمان امد بدانید کە تورک هست “. صربها. ” انسان می سازد تورکها ویران میکنند “. انچە جای سوال و جای تاسف است اذریهای ایران با ان فرهنگ و تاریخ درخشانی کە دارند خود را بە تورکان عثمانی با ان تاریخ منفور و سیاە گرە میزنند.“ ( پایان نقل قول)
بوی متفن نژاد پرستی آنتی ترک ه.ص چنان از این گفتار و بگوییم اعتراف ضد بشری او برمیخیزد که عجالتا از این بخش میگذرم و حساب نویسنده را به خواننده واگذار میکنم که به سطح ایشان تنزل نکنم .
معلوم نیست چرا تاریخ ملتها باید مایه شرمساری آنها باشد ؟ ه.ص نمیتواند درک کند که همین ۷۵ سال پیش دولتی از آلمان ( نه آلمانیها ، دولتی فاشیست و حاکم در آلمان ) یهودیها را لخت کرد و به اتاقهای گاز فرستاد و زنده زنده سوزاند.حالا آلمانیها باید از آلمانی بودن خود شرمسار باشند ؟
ه.ص عاجز است که درک از تاریخ و روند آن داشته باشد و بفهمد که آن زمان زمان قیصرها و امپراطوریها و شاهان و …دوران برده داری و چپاول و قتل و خونریزی بوده است و هر ملتی هم که حکمرانی داشته براقتضای زمان و شرایط خود در قرنها پیش همین پیشینه را در تاریخ خود داشته است . جنگهای اروپا در دوران قرون وسطا و رقابتهای امپراطورهای مختلف بر سر تصاحب سرزمینهای هم و غارت دیگری ، جزوی جدانشدنی از تاریخ تمام بشریت و امپراطوریها از جمله امپراطوری عثمانی است ! ه.ص عاجز است از درک این مساله که کشور گشایی دیگر امپراطوران هم بعد از ارسال نامه ملتها و حکمرانان همسایه که ” لطفا بفرمایید بیایید ما را فتح کنید” نبوده و همه و همه با خونریزیها و غارت گریها صورت گرفته است و افسانه “کورش بانی حقوق بشر ” آن هم در دوران برده داری و کشور گشایی , افسانه ای بیش نیست !
۴. در پایان این بخش توصیه دارم که ه.ص این مقاله را به ”سایت فاووریت“ خود ” آذریها” در ایران , که تحت نظارت مستقیم مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی فعالیت میکند و پر است از الفاظی چون ” پان ترکیست” و…, که ه.ص هم به آن دست یازیده , بفرستد که حتما در صفحه اول آن چاپ کنند. حقیقتا این مقاله در محتوای سخیف خود از آن چه که در این سایت با نام دلبند ” آذریها” که ه.ص برای ما میدوزد باز تولید میشود، چیزی کم ندارد که حتا رو دست آنها هم میزند! ( ۹-۱۰)
———————————————————————————————–
”اذربایجان جنوبی“ صوفی زاده کجاست که آن را با فداکاری بی نظیر به رسمیت میشناسد؟
ه.ص مینویسد :”… چندی پیش با یکی از امضا کنندگان مقیم انکارا!! مشاجرەای داشتم و گفتم من مدافع ازادی و تاسیس کشور اذربایجان جنوبی هستم و همین رسالت برای عربستان ایران قائلم شما جرات دارید بە اقلیم کوردهای تورکیە بگویید شمال کوردستان و یا حتی کوردستان تورکیە؟ پاسخی نداشت چون کسی کە اجیرشدە تورکان عثمانی باشد نمیتواند اخلاق و وجدان و شرافت خود را پاک نگە دارد“.(پایان نقل قول)
ه.ص در جای جای نوشته از افرادی” ساکن در ترکیه” و “مقیم انکارا!!” با طنزی که تعداد علامتهای تعجب او در مقابل این کلمات نشان میدهد یاد میکند . معلوم نیست ه.ص از چه متعجب شده است . ه.ص فراموش میکند که تعداد ” اربیل نشینها ” و ” اقلیم کوردستان نشینها” در عراق که از جور جمهوری اسلامی به آنجا پناهنده شده اندو حتا از داشتن پایگاههای استراتژیک نظامی و اماکن و دفاتر و مدیای مربوط به فعالیتهای سیاسی برخوردارند، به قدری است که گاهی تفاوت گذاری بین ”ایران نشینان و اربیل نشینان ”هم معنی خود را از دست میدهد . ه.ص این حق طبیعی را برای خود قایل است که در کشور همسایه با پرچم واحد و نام واحد ساکن شود اما همین چراغ به مسجد ما حرام است !
اما در همین نوشته ه.ص از “آذربایجان جنوبی” و مرز هایی که او با سخاوت و جوانمردی بی نظیری آن را به رسمیت میشناسد نام برده شده است . ه.ص در جایی آن هم در همین نوشته پریشان حال خود مینویسد “…استان اورمیە و انچە امروزە استان اذربایجان غربی نام دارد محل اتصال دو حوزە جغرافیایی قفقاز و خاورمیانە و تعدد ملتها و ادیان مختلف ویژگی خاصی بە این منطقە بخشیدە است. میتوان گفت تمام حساسیتهای قفقاز و خاورمیانە ( بدون احتساب انرژی ) در این منطقە نهفتە است. اورمیە نامی اسوری و بمعنی کنار اب هست. اسوریها و ارمنیها عمدتا کنار دریاچە اورمیە و دریاچە وان زیستەاند….در جریان جنگ چالدران میان صفویها و عثمانیها، اکثریت کوردها کە اینک در سرزمین فروپاشیدە عثمانی قرار گرفتە با توجە بە اشتراک دینی، جانب تورکان عثمانی را گرفتند و بە بخشی از سرزمین عثمانی درامدند. در دورەهای بعد نیز گرجیها، ارمنیها و بخشی از اذریها نیز کە امروزە در جمهوری اذربایجان قرار دارند از جنگ میان روسیە و ایران بهرە بردە و از روسها کمک خواستند تا انان را از شر ایرانیان نجات دهند“ (پایان نقل قول ). از این تاریخ نگاری درخشان ه.ص فهمیدیم که ارمنیها و آشوریها در اورمیه زندگی کردهاند و از آنجا که “گرجیها و ارمنیها و آذریها هم از جنگ روس و ایران استفاده کردهاند” که : ما را از دست ایرانیان نجات بده !, ظاهرا در اینجا بودهاند و نمی خواستند جزوی از ایران باشند. اما معلوم نیست ه.ص کردها را از کجا داخل معرکه کرده است که به شکلی دو پهلو فقط به حضورناگهانی آنها در بخشی از خاک ترکان عثمانی اشاره میکند که : “اکثریت کوردها کە اینک در سرزمین فروپاشیدە عثمانی قرار گرفتە با توجە بە اشتراک دینی، جانب تورکان عثمانی را گرفتند و بە بخشی از سرزمین عثمانی درامدند“.(پایان نقل قول )… از ذکر این که کوردها کجا بودند که به آنجا درآمدند ، خبری نیست. اما ه.ص دیگر ملتها را نام برده که در ” شهر کنار آب” زندگی میکردند ( ارمنیها و آشوریها ) . و لابد در دوره هزار سال سلطنت ترکها در ایران ( که ه.ص لابد اصلاح میکند به دوره ”هزار سال سلطنت آذریها در ایران “! )، ترکها نیز آنجا سکونت داشته اند و ه.ص انکار نمیکند , مینویسد : “بنابراین تنها اذریها و کوردها کە مالک این سرزمین هستند باید بە مشکلات پیشرو پاسخ دهند و در فکرچارە یابی باشند و برای راە حل بحران و تعیین حدود و صعود میان کوردها و اذریها باید بە استانداردهای جهانی متوسل شد. مرزبندی طبق استانداردهای جهانی بر اساس عوامل جغرافیایی، اقتصادی و ترکیب ملی مرزها تعیین شود.“ (پایان نقل قول ). اما هنوز مرکب این جملات خشک نشده ه.ص چون کودکی بیتاب عیلرغم قولی که به مادر داده که تا حضور همه مهمانها و نغمه تولدت مبارک به پایان نرسیده است به کیک تولد دست نیازد ، دستها را تأ آرنج به داخل آن چه لحظهای قبل گفته بود مال ” اذریها و کوردها” است ، با ولع تمام فرو میبرد و مرزهای ” آذربایجان جنوبی ” را که با ”سخاوت“ تمام به رسمیت میشناسد تعیین میکند : ”دوستان تورک باید بدانند دریاچە اورمیە یک مرز مشخص و غیر قابل مناقشە میان کورد و اذری است و وجود اذریها در “غرب دریاچە مانعی برای این مرزبندی نیست. صد البتە از همان حق و حقوقی برخورداند کە کوردها باید داشتە باشند.“ (پایان نقل قول )
تنها کلمات مفیدی که در بالا در جمله ه.ص آمده است ، نام ملت ترک است در قالب ” دوستان ترک ” (هر چند در جمله بعدی باز در دست انداز ” آذری ها” می افتد و برای ترکها خط و نشان میکشد !) , اما بقیه داستان است.
دوست عزیزی دارم که مایل است تز دکترای تاریخ خود را بر اساس این ادعای ه.ص بنویسد: ”واگذاری بخش بزرگی از منطقە اورمیە بە اتاتورک توسط رضاشاە برای تغییر دموگرافی و متلزل جمعیت کوردها“ (پایان نقل قول ). از این رو اگر کسی از این مطلب کتاب و سندی و قولی در نقل قولها دارد لطفا به این نگارنده ارسال کند که من هر چه جستم ، کمتر یافتم !
———————————————————————————————–
بالاخره دو لشکر نظامی ٦٤ اورمیە و لشکر ٣١ عاشورا ” همگی تورک هستند در سرکوب کوردها از هیچ جنایتی دست نگە نداشتەاند“ یا ” نهادهای امنیتی ” بودند؟
مساله توهم در این نوشته از آنجا پیداست که نویسنده چنان داد و بیداد میکند از ظلم ” ترکان ” که شخص ناشناس به منطقه و ایران گمان میکند که در این کشور که جمهوری اسلامی آن را با ماشین مخوف و سرکوب آهنین میچرخاند، کردها فقط در پستهایی چون ”پیشمرگان ، فعالان حقوق بشر و مبارزان راه خلق ” کار میکنند و حتا یک کارمند در دستگاه رژیم از آنها نمیابی , چه رسد به ارتش و سازمان امنیت و سپاه و بسیج آن ! به بیانی کوردها دراذربایجان غربی میتوانند استاندار باشند بدون این که به رژیم مربوط باشند ، اما این ترکها هستند که کل دستگاه سرکوب رژیم را در ایران ، آن هم فقط علیه کوردها میچرخانند !
ه.ص چنان به رل قربانی مظلوم خود ( که گاه بیگاه با دست یازیدن به تاریخ ارمنیها و جفاهای وارد بر آنها که چون ”دلیلی بر فردای کردها و ظلم ترکها ” است ! که با تلاش به زمینه سازی روانی بر بقیه ادعاهای بیاساس خود میاورد ) فرو رفته است که میخواهد به خواننده بگوید: هر چه از دست رژیم به کردها شده ، به دست ”عاملان ترک ” بوده است وألا بین کوردها شکنجه گر ، سپاهی و زندانبان و …نمیابی ! این کار وظیفه ترکها است که حتا در کردستان هم این کار به عهده آنها است که کردها را سرکوب کنند, اما همین ” عاملان ترک” گویا بر سر ترکها نقل و نبات میپاشند و مثلا زبان ترکی را در سطح دانشگاه در ایران آزاد کردهاند و هر یک از فعالان ترک را نه به ۱۵ سال زندان ، بلکه پست استانداری و وزارت برگزیده اند و در هر گوشه ایران فرهنگسراها و کانونهای ادبیات و رسانههای ترکی باز کردهاند و این کشور را به کشور “اونیتار ترک ” تبدیل کردهاند که بر سرکوب استوار است و تنها زندانیان آن نه تنها فعالان کورد ، بلکه کل مردم کرد هستند که به شکلی همگن فقط شغل شریف مبارزی را دارند و در هیچ یک از دستگاهها و ارگانهای رژیم حتا یک “جاش” هم ندارند چون کوردها فقط ”انقلابیان سرخ سوسیالیست چه گوارایی“ هستند …عجب داستانی !
این یک دروغ بزرگ است که فقط تلاش بر پاشیدن خاک به چشم خواننده بیخبر از ایران دارد و بس.
ه.ص با کور رنگی منتج از نژاد پرستی وافر نمیتواند توضیح دهد که رژیم چرا بر سر ملاّ یی که او ” حسنی کثیف” میخواند ، گلی میزند و در عین حال در همان زمان و همان تاریخ ملاّ یی دیگر , ” شریعتمداری ” , را تهدید به قتل و از ترس مردم محکوم به حبس خانگی میکند؟ ما بالاخره نمیفهمدیم کدام دسته ” ترکان” در ماه عسل با رژیم اسلامی هستد و کدام دسته هنوز در زندانها هستند یا دم در دادسراها دنبال فرزندان اعدامی و زندانی خود سرگردانند ؟
ه.ص با این مغلطه مغرضانه خود تنها یک هدف دارد و آن التیام بخشیدن بر زخم هایی است که از سر نژاد پرستی در انتقاد از سیاستهای تفرقه افکنانه و ادعاهای اراضی او و امثال او، سر باز کردهاند. و الا اکنون تنها خواجه حافظ شیرازی است که نمیداند ملت ترک چون یکی از بزرگترین ملل ایران از نظر تعداد جمعیتی , به همان اندازه تحت فشار و بیعدالتی در رابطه حقوق ملی خود است که دیگر ملل غیر فارس در این کشور , و حرکتی چون حرکت ملی دمکراتیک ملت ترک در ایران تا کنون به اندازه کافی قربانیان، زندانیان و دیگر هزینههای لازم را در راه مبارزه با نژاد پرستی فارس محور در ایران داده است و میدهد.
اما این که در اکثر ارگانها و نهادهای رژیم تعداد ترکها از کردها بیشتر است ، باید به حساب تراکم بیشتر جمعیتی آنها گذاشت. این که ه.ص این مساله را به عنوان تهدیدی بر رویاها ی سبک سرانه خود تلقی میکند , که روزی احتمال بیداری ملی همه گردانندگان ترک تبار در این نهادها و پیوستن به جرگه فعالان حقوق بشری و حقوق ملی ترکها در ایران وجود دارد و حتا زمزمههایش هم قابل شنیدن است ، باید برای اولین بار گفت که شامه ه.ص راسیست در اینجا تیز عمل کرده است !
———————————————————————————————
این همه عجله برای ترسیم و جاسازی ”استان اورمیه“ در اذهان ناشی از کدام تردید است؟
پر واضح است که احزاب کوردی مخترع ” استان اورمیه” هم نابهنگام بودن وهم مساله ساز بودن این “ساز گوش خراش” را در ارکستر هارمونیک و هماهنگ ملتها, از جمله ترکها و کوردها در همصدایی و همنوایی با روند مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی میشنوند ، اما ببینیم چرا ناچار از دمیدن به آن هستند؟
عقل سلیم حکم میکند که حزبی دمکرات و طرفدار همان رفراندم ادعایی , اگر ادعایی هم دارد آن را به زمانی موکول کند که پرچم و سایه شوم رژیم خونخوار کنونی از سر نقشه ایران و شهروندان ایران ، از جمله ملت ستم تحت ستم کرد و ملت تحت ستم ترک برچیده شود و آن گاه همانطور که ه.ص با ژستی دمکرات منشانه میفرماید ( اما نمیتواند عمل کند!) این مذاکرات را به نمایندگان این دو ملت سپارد.
اما در عمل این مدعیان دمکراسی ، نمیتوانند منتظر آن لحظه باشند. چرا ؟ چون به درستی بیم آن دارند که از قافله عقب بمانند ! پروژه آنها دروغی است که باوراندن آن به خودیها در ایران ، دیگران در ایران و صد البته جهانیان مستلزم تبلیغات است که ملت را هم فریب دهد و هیپنوز کند که ” اورمیه کردستان ” است و همچنین در سطح گلوبال در نشست و برخاستهایش باید از رسانهها برای تبلیغ نقشههای ” کردستان بزرگ ” از جمله ” کردستان شرقی” که در غرب ایران و در ۵ یا ۶ استان ترسیم میشود و “استان اورمیه” ساخته پرداخته شده را, که حتا خود آنها هم هنوز باور نکرده اند یکی از آنهاست، هر چه زودتر و در طول زمانی مناسب تبلیغ کند که سر بزنگاه دیر نکرده باشند!
در غیر این صورت ه.ص و همراهان باید توضیح دهد که این تغییرات اگر خیالی نیست ، با چه وثیقهای و با تکیه بر کدام رای گیری اتخاذ شده است و اگر از هم اکنون نام تغییر یافته است ، از کدام ” استانداردهای بین المللی و مذاکرات بین دو ملت ترک و کرد در آینده ” سخن میگویند که باید این مسائل را به شکلی در خور انسان معاصر حل کنند ؟
دیگر چه مانده است که باید با مذاکرات حل شود ؟
————————————————————————————————-
ما از پیشه وری درس میاموزیم و شما از روحانی !
ه.ص این پریشان نامه خود را با به ظاهر یاد آوری و اظهار ارادت به روشنفکران اذربایجان از جمله پیشه وری فقید آغاز میکند و توصیه میکند که ما هم باید از او و امثال او بیاموزیم !
گذشته از این که برخلاف گلچینی که ه.ص در بالا از همپیالگان نژاد پرست و آنتی ترک خود در بین دیگر ملتها در مورد ملت ترک به ما ارائه داده ، در کل تاریخ معاصر ایران شاهد آن بوده یم که ایدههای مدرنیته ، سوسیال – دمکراسی و ترقی و … همواره از دو سو، و تنها دو سویی که میتوانست ، به ایران سرازیر گشته ست : شمال و شمال غربی . و از آنجا که در این بخش عمدتا ترکان ساکن هستند, ایدههایی که از اروپا و روسیه در تمام قرون گذشته به کشور آمده است در وحله اول ساکنان این منطقه از جمله عمدتا ترکها را سیراب از دانش و علوم سیاسی کرده است . بی دلیل نیست که درصد قابل توجهی از تمام احزاب مترقی, از نوع چپ انقلابی و سوسیالیست , تحت بنیان گذاری رهبران تورکی آمده است که ه. ص پیداست به هر حال برخی از آنها را میشناسد . حال آن که نام آنها لیستی به درازای تاریخ مدرن ایران است که اگر نام دیگر نامداران و اولین ها در آذربایجان را , چون باغچه بان را با اولین کودکستان و اولین مدرسه کر و لالها در ایران , و دکتر محمد حسین مبین با اولین آسایشگاه جزامیان در تبریز – ایران را ، و …به آن اضافه کنیم گلچین ه.ص در دستانش از شرم در کنار این انسانهای شریف پژمرده خواهد شد.
اما در این قسمت با هیچ یک از روشنفکران آذربایجان که نام درخشان آنها در زمینه سیاست، علم، پزشکی ، پداگوژی ، ادبیات ، …میدرخشد کاری ندارم جز فقید میر جعفر پیشه وری که ه.ص ما را دعوت به پیروی از شیوه تفکر سیاسی و طریق او میکند.
ما از پیشه وری فقید پیروی میکنیم بخصوص با قراردادی که با زنده یاد قاضی محمد در مورد مرزها و چهارچوب دو حکومت ملی در چهارچوب ایران و در شمال ایران تاسیس کردند. شما چطور ؟ آیا شما هم باید از رهبر فقید قاضی محمد بیاموزید یانه ؟ و اگر واقعا بر این که میگویید پای بند هستید این شیپور ” استان اورمیه” چیست که شما آن را از طرف گشاد آن مینوازید و رئیس جمهورحسن روحانی معلوم نیست چرا و با چه نیتی (؟) از طرف تنگ آن مینوازد ؟ ( ۱۱)
این شمایید که از گردان اتحاد با ملتها فاصله گرفته اید و دارید با روحانی ” تکنوازی” میکنید و بر نغمه شوم ” استان اورمیه” میدمید . تا دیر نشده است به “ارکستر” متشکل از ملتهای متحد در ایران علیه جمهوری اسلامی بپیوندید و نه با روحانی ، بلکه با این نغمه هم اوا شوید !
هنوز هم دیر نشده است. برای برداشتن قدمهای مثبت هرگز دیر نیست !
سیمین صبری
13.07.2020
—————————————————————————————————-