در این نوشته چند قضیه به عنوان پیش فرض مدنظر قرار گرفتهاست:
1- در ایران بیشتر از مسأله آذربایجان با مسألهی ترک مواجهیم.
2- همچنین مسألهی ترک قبل از آنکه مختص به ترکهای جغرافیای سیاسی امروز کشور جمهوری اسلامی ایران باشد دربررسی اول و کلیتر مسألهای عمومی و مربوط به جامعه و تاریخ ترکها در جهان است.
3- فدرالیسم یک روش کشورداری است، پس امری بذاته سیاسی است. این روش به صورتهای مختلفی در کشورها و قارههای مختلف بروز داشته است و از فرمول واحدی پیروی نمیکند و یک نمونه، قابلیت الگو بودن در تمام جهان را ندارد.
در ابتدای دههی هفتاد(ه.ش.) و کمی قبلتر در اواخر دههی شصت بسیاری از کسانی که از هویت ترکی سخن میگفتند و بحث لزوم حفظ زبان مادری و به آکادمی بردن آن را پیش میکشیدند، علاوه بر این بحث فرهنگی، به شدت تاریخنویسی رسمی در ایران را نقد میکردند و خواستار توجه به عنصر ترک در ایران بودند. این بحثهای فرهنگی و تاریخی از یک طرف پیشینهی ترکشناسانهی مجلهیوارلیق و از طرف دیگر سابقهی همراهی با جریان چپ راداشت. البته قطعات و جریاناتی هم بودند که یا به تمام و یا در بخشهایی نتوانسته بودند، در فرهنگ رسمی مورد اعتنا قرار گیرند. در سال 1360 کتاب «دیل و ادبیات»نوشتهی «علی تبریزلی» افقی از گرایش ترکگرایانه را گشوده بود که ناسیونالیسم ترک را به عنوان محور هر نوع حرکت ترکان در ایران معرفی میکرد. او درطی دو دهه این افکار را پرورده بود و نهایتا آنها را در قالب کتاب نامبرده در سالهایپس از انقلاب 57 در تهران در انتشارات خود «آتروپات» به چاپ رساند. در سالهای دههی40 نیز جرگهی تبریز با کسانی چون صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل و چند کس دیگر زبان و فرهنگ بومی را فارغ از آنچه که بعدها ظلم به خلقهای ایران نام گرفت، مورد توجه قرار دادند. با درجهای پایینتر و البته نظریتر میتوان به عصیان قلمی رضا براهنی در نوشتههای فارسی خود نسبت به ظلم مضاعف به ترکها اشاره کرد. (در گذشتهی دورتر فرقهی دمکرات آذربایجان و اندیشههای سید جعفرپیشهوری در رابطه با مسألهی ملی در آذربایجان نیز نباید مغفول بمانند. ما هنوز نتوانستهایم اندیشههای ملی پیشهوری را فارغ از وابستگی حزبی او در سابقهی جنبش هویتخواه آذربایجان تثبیت بکنیم.) خیلی نفرات و جمعهای کوچک را هم میتوان نام برد. اما همه به نوعی در یکی از جریانهای مذکور جای میگیرند.
وقتی در اوایل دههی هفتاد جریان بزرگتر و تبدیل به هستههای یک جنبش اجتماعی میشود، کتاب «دیل و ادبیات» بیشتر به کار میآید. نه اینکه جوانان دهه هفتاد صحبتهای خود را از این کتاب میگیرند، بلکه اینکه شبیه آن کتاب حرف میزنند و بر محور عنصر ترک تأکید میکنند. و مدار سخنانشان بر ناسیونالیسم فرهنگی ترک است. هیچ کدام از این جوانان پیشنهاد مشخص سیاسی ندارند. آنها خواستار تغییر هستند و در بیانیهها و نامههایی به مسئولان در آن سالها بر تدریس زبان وادبیات ترکی در مدارس و دانشگاهها، رسمیت زبان ترکی در رادیو و تلویزیون و متوقف شدن توهین به ترکها در این دو رسانه، رفع تبعیض از مناطق غیرفارسنشین و بهرهبرداری از پتانسیلهای اقتصادی آذربایجان و چیزهایی از این دست میکنند.
در اواسط این دهه جمعی از دانشجویان که در واقع اصلیترین فعالین جریان هویت طلب ترک نیز بودند، اقدام به تشکیل جمعیت دانشگاهیان آذربایجان(توپلوم) میکنند. اینها نمیتوانند به عنوان یک تشکل از وزارت کشور مجوز فعالیت بگیرند، اما تا به امروز به عنوان یک گروه با فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی، فعال ماندهاند. اکنون بیشترین بروز این گروه در قالب اردوهای سالانه و همچنین فعالیتهای علمی در چارچوب یک کمیته علمی وابسته به جمعیت است. این کمیته علمی اولین محلی بودکه سعی کرد با گرایش ترکی به صورت علمی و نظری به مسألهی فدرالیسم در ایران بپردازد و در قالب مقالاتی در یک مجموعه امکان آن را بسنجد. اقدامات و طرح نظرات موافق فدرالیسم در داخل کشور از طرف اشخاص مختلف نیز غالبا به صورت فردی صورتگرفته است. اما همه کسانی که به فدرالیسم با نظر مثبت میپردازند، عموما این نقاط مشترک را دارند:
1- این افراد قادر و معتقد به حرکت جمعی، ارگانیک، شفاف و درصورت لزوم سیاسی هستند.
2- این گروه قبل از هر چیزبه یک صورتبندی معقول و تئوریک از هدفهای پیش رو میاندیشند. این طرحِ صورت مسألهی واقعی مبحث فدرالیسم در میان ترکان ایران است. می توان به صورت تئوریک و بااستفاده از دادههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز به طرح مسأله پرداخت اما از یک طرف تا پایهها و زمینههای بحث درمیان فعالان و طرز بیان و انگیزههای آن روشن نباشد، انگار سخن در خلأ است و افقی را نمیگشاید. از طرف دیگر در طرح مجدد و تئوریک بحث نیز ابتدا باید مسألهی نیاز به طرح این مبحث و چگونگی استراتژیک کردن آن در جنبش اجتماعی قومی مشخص باشد تا حداقل گرایشی مقتدر و مفید جنبش باشد. با جمعبندی نقطهی شروع حرکت در حدود دو دههی اخیر و منش و سابقهی مطرح کنندگان بحث فدرالیسم و تطبیق آن با روش و شعور حاکم بر جنبش میتوان به سنجش هدف مطرح شده پرداخت.
نقطهی شروع قضیه، هویت طلبی و بررسی و ارزشگذاری عنصر ترک در فرهنگ رسمی و آکادمیک ایران است. این نقطهی شروع بدون طرح و خواسته نیست. هم خواهان تدریس زبان و ادبیات ترکی در مدارس و دانشگاهها و ورود این زبان و فرهنگ به رادیو و تلویزیون و مطبوعات است و هم خواهان توجه زیربنایی به اقتصاد و اجتماع در حاشیه مانده آذربایجان و ترکها در ایران است. (البته تأکید بیشتر فعالین بر آذربایجان بوده است تا ترکها. اما مسأله بیشتر به گونهای طرح شده که به راحتی قابل سرایت به همهی ترکان ایران است.)
برای اجرائی شدن این طرح، خیلیها خواستار تشکیل تشکلهای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودند، روشن بود که هر کدام از این تشکلها نیز کارکرد و حوزه فعالیت خاص خود را دارند. اما هرگز هیچ تشکل رسمی در داخل کشور به وجود نیامده است ولی این تفکر تشکیلاتی شدن نیز تعطیل نشده و گروههای غیررسمی به وجود آمده در داخل و خارج از کشور تزهای مختلفی از جمله استقلال، وحدت دوآذربایجان، فدرالیسم و تلاش برای رسمیت زبان و ادبیات ترکی در ایران را دنبال میکنند.
زمانی که برای هدفی خاص متشکل میشویم ناگزیر از اجرای برنامه برای تحقق آن هدف هستیم. در امتداد این کار، جنبش قومی به عنوان یک جنبش کارکرد خود را از دست میدهد و با هدفهای مختلف در قالب گروههای مختلف تعریف میشود. در داخل یک جنبش کسی، کسی را نفی نمیکند اما در رقابت تزهای مختلف میان گروهها بعضا گروهها مجبور به مرزبندیهای دقیق و باز و بعضا ضد و مخالف هم هستند. این امر در نهایت جنبش را به گروههای فعال متفرق تقلیل میدهد. اگر تز فدرالیسم (و هر تز دیگری) از درون گروههایی با مرزهای تشکیلاتی معین بیرون آید، این تز نیز قادر خواهد بود جنبش را محدودتر سازد مگر اینکه همگان را با خود همراه سازد!
تز فدرالیسیم برای سالم ماندن از این آسیب ناچار است مرزهای امروزی خود را بشکند و صرفا به صورت تئوریک مطرح شود. و این هم جز با طرح آن ازطرفهای گوناگون و خاستگاههای فکری مختلف ممکن نیست.
پیشنهاد تز فدرالیسم به عنوان یک طرح اجرایی در ایران امروز، از طرف بخشی از جنبش قومی و مطرح کردن آن به عنوان تز غالب جنبش، بازی رااز دست جنبش خارج و آن را به دست بوروکراسی دولتی ایران خواهد سپرد. مهمتر اینکه در بررسی دولتی طرح (در یک نگاه خوشبینانه) اولا بسیاری از ترکها از شمول آن خارج خواهند شد و چه بسا حتی زنجان(زنگان) نیز در قالب آذربایجان جا نگیرد. ثانیا فعالین پیگیر بدون هیچ طرح فرهنگی و با حداقل خواستههای فرهنگی خواهند ماند. دولت مبحث را به سیستم مدیریت محلی تقلیل خواهد داد.
نقطهی شروع حرکت در واقع نقطهی حرکت یک جنبشِ قومیِ (میتواند ملی هم خوانده شود اما با توجه به نگاه غالب ترکان در ایران نسبت به مسألهی خود، در این نوشته قومی نامیده شده است.) ترک در ایران بوده است، این حرکت، یک نگاه و طرز عمل فرهنگی و نهایتا سیاسی و اجتماعی را در میان ترکان در طول تاریخ به نقد میکشد. در ادامه خواستار تغییر این نحوهی نگاه و عمل در جامعهی خود و همچنین طرز برخورد دولت با مسأله است. دولت پهلوی به واقع نگاه تاریخی و فرهنگی قالب در میان روشنفکران آن روز ایران (از هر ملیتی) را تثبیت کرد. بیداری مکرر ملیتهای مختلف در ایران هرگز نتوانسته است، جایگزین آن تثبیت شود و یکی از عوامل هم همیشه غالب نبودن تز آلترناتیو مطرح شده در میان افکار عمومی و قبلتر از آن در میان روشنفکران و تحصیلکردگان بوده است.
امروز قسمت وسیعی از تحصیلکردگان و بخش بسیار عمدهی فعالین اجتماعی حداقل در چهار استان ترکنشین آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، زنجان واردبیل و همچنین تا حدودی در تهران، کرج، قم و برخی شهرهای کوچک استانهای همدان،مرکزی، کردستان، فارس و خراسان متوجه فرهنگ و زبان بومی و تاریخی خود شدهاند. اما اینان هنوز نتوانستهاند، ادبیات مخصوص و فراگیر ترکگرا (تورکچو - Türkçü)را در ایران بیافرینند.
تا زمانی که این پشتوانهی تئوریک و فرهنگی فراهم نیامده است هر پیشنهاد سیاسی مانند فدرالیسم یا استقلال یا حتی صرفا طرح کم خطرتر و لوکستری مانند احقاق حقوق زبانی، دردی را درمان نمیکند. آنچه مهم است شکستن نگاه فارس باورانه در میان ترکها و جایگزین کردن عنصر ترک به عنوان تنها عنصر ملی در میان ترکان است. رسیدن به این باور فرهنگی و فکری نه با کار فقط فرهنگ و نه حتی باتشکیل دولت محلی آذربایجان محقق میشود. جنبش اجتماعی موجود تنها محمِل ممکن دراین شرایط است که باید در همهی حوزهها و طبقات اجتماع ریشه بدواند و ادبیات خودش را القاء و نهادینه بکند. (روشن است که یک فعالیت اجتماعی با وجود داشتن پایگاهها و حوزههای مختلف فرهنگی با عمل سیاسی نیز مرزبندی مشخصی دارد. در عین اینکه حقوق فرهنگی، اقتصادی و سیاسی معینی را میطلبد، عمل اجتماعی و حدود مشخصی دارد.)
چاپ شده در ویژه نامه «فدرالیسم» ماهنامه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی «دیلماج» - شماره 16 – دی ماه 1384 - صفحات58-61 .